ولي بخشندگي چيست؟
طبق تعريف، به معناي كمك بدون چشمداشت است. اگر واقعاً در مقابل بخشندگي چيزي دريافت نميكنيم، پس چرا ميبخشيم؟ گروهي معتقدند بخشش در اصل كاري خودخواهانه و براي داشتن احساس بهتري به خودمان است و گروه ديگر معتقدند بخشش كاري نوعدوستانه و در ذات بشر است. آدام گرنت معتقد است حد وسطي ميان اين دو عقيده وجود دارد و بخشندگان موفق با در نظر گرفتن نفع خودشان و ديگران ميبخشند و بخشندگي لزوماً بيجواب نميماند و ميتواند منافع زيادي را برايمان به ارمغان بياورد.
پس از خواندن اين كتاب با سه قشر از افراد آشنا ميشويد: بخشندگان، گيرندگان و حسابگران. گيرندگان افرادياند كه همواره منافع شخصي را به منافع گروهي ترجيح ميدهند و حسابگران هم به دنبال بده و بستاناند. بخشندگان به دو دسته تقسيم ميشوند: بخشندگان ازخودگذشته كه بيحساب و كتاب ميبخشند و بخشندگان ملاحظهگر كه درهنگام بخشش، نيمنگاهي هم به منافع خود دارند.
در اين كتاب، پژوهشهاي مختلف در حوزههاي متفاوت نشان دادهاند كه بخشندگان هم در پايين نردبان موفقيت و هم در بالاي آن قرار ميگيرند. آدام گرنت، با مثالهاي فراوان تمايز بين بخشندگان موفق و ناموفق را نشان و به ما ياد ميدهد چگونه بخشندهاي موفق باشيم. هنگام خواندن اين پژوهشها بهشخصه به ياد روابط خانوادگي، دوستانه و كاريام افتادم و هرچه جلوتر رفتم، اطرافيانم را بيشتر شناختم. مطمئنم پس از خواندن اين كتاب شما هم ديد بهتري به خود، دوستان و همكارانتان خواهيد داشت.